هدف قرآن از بحث درباره ملائکه و جن
به نام خدا
موضوع : هدف قرآن از بحث درباره ملائکه و جن
منبع : www.balagh.net
تهیه کننده : مسعود قیم
هدف قرآن از بحث درباره ملائکه و جن
در باور سید قطب، قرآن کریم کتابى است که در هدایت انسان، نکته اى را فرو نگذارده و هر آن چه در آن آمده، هر کلمه، آیه و هر قصه اى هدف و حکمتى را درخود نهفته دارد. بر این مبنا در بحث از ملائکه و جن نیز به دو نکته اشاره دارد: اول آن که آن مقدار از این عوالم که قرآن براى ما نقل کرده، همان مقدارى بوده که ما به دانستن آن نیاز داشتیم. دوم، توضیح موارد مورد نیاز ما و در واقع، تبیین هدف مشخص از پرداختن به عوالم غیب.
الف قرآن، در بحث از غیب، آن مقدار را که ما بدان نیاز داشتیم، بیان کرده است. سید قطب در تفسیر سوره احقاف توضیح مى دهد که آگاهى و شناخت ما از جهان، در محدوده توانایى هایمان است. و این توانایى بدان اندازه است که خلافت بر روى زمین را براى ما امکان پذیر ساخته است. ما به بسیارى از رازهاى نهفته عالم دست خواهیم یافت؛ اما همه در محدوده توانایى هاى ما خواهد بود. در عین حال، اسرار بسیارى نیز سر به مُهر خواهند ماند؛ زیرا براى مسئولیت خلافت در زمین بدان نیاز نداریم. و از این رو، دست یابى به آن، در برنامه اى که براى ما درنظر گرفته شده، قرار نداشته است. بنابراین اگر خداوند، ما را از طریق کلامش و نه از طریق تجارب ما، با گوشه اى از این رازها آگاه سازد، باید این هدیه را با شکر و تسلیم بپذیریم و آن را همان گونه که هست، بى هیچ زیادى و کمى، تصدیق کنیم.(59) سید قطب، در جاى دیگر نیز پس از اشاره به محدودیت عقل و وجوب توقف درحد نص، مى گوید:
بنابراین ما این غیب را به صاحبش وامى گذاریم و آن اندازه که براى ما حکایت کرده و براى زندگى مان لازم باشد، ما را بس است.(60)
مفسر فى ظلال القرآن در تبیین هدف قرآن از اشاره به امور غیبى، به یک هدف کلى اشاره مى کند که تمامیِ موارد آن را، از جن و ملائکه، یک سان در برمى گیرد. او ایمان به غیب را )انتقال از محدوده حس حیوانى به حوزه ادراک انسانى مى نامد(61) و اشاره قرآن به عوالم غیبى را این گونه توصیف مى کند: این میدان گسترده اى که در آن، حیات بشرى به ملکوت اعلى پیوند مى خورد، گستره اى است در ادراک حقایق و در محدوده شعور و حرکت فکرى. این گستره ناپیداکرانه را جهان بینیِ اسلامى براى مسلمان ترسیم مى کند وقرآن نیز این محدوده را مى نمایاند. او تلاش کسانى را که مى کوشند تا این محدوده عالم غیب را کلاً بر انسان ببندند، تلاش براى محدود ساختن عالم انسان، به دنیاى محسوسات و نگه داشتن او در عالم حیوانى مى خواند، حال آن که خداوند با برخوردار ساختن بشر از قدرت تصور، او را محترم شمرده و برحیوانات برترى داده است.(62)
ب سید قطب براى هریک از موارد جن و ملائکه، به تناسب سیاق، اهداف جزئى و مشخص ترى نیز ذکر مى کند.
اول، ملائکه. قرآن اگر از ملائکه سخن مى گوید، درپى آن است که تصور درستى از عالم ارائه دهد. به همین منظور نیز در آیات 15 تا 25 سوره زخرف(63) براى زدودن پیرایه هاى خرافه از این موجودات مى کوشد و با طرح اعتقاد مشرکان مبنى بر این که ملائکه دختران خدا هستند، به بررسیِ این نظریه پرداخته، بطلان آن را آشکار مى سازد. (64) و در برخى آیات، خود صفات ملائکه را بیان مى کند.
اما قرآن بر این باور نظرى، یک فایده عملى را مترتب ساخته، آن را پایه اى براى تصحیح رابطه مسلمانان با این عوالم قرار داده است.(65) از این رو، قرآن بیش از آن که به توصیف ماهیت ملائکه بپردازد به توصیف اعمال آنان در ارتباط با بشرمبادرت ورزیده، نقش آنان را در زندگیِ بشر روشن مى سازد. آنها را کاتبان اعمال، رسانندگان وحى به پیامبران، بشارت دهندگان مؤمنان به بهشت و استقبال کنندگان از کافران در جهنم توصیف مى کند.(66)
دوم، جن. سید قطب در تفسیر آیه )... انه یراکم هو وقبیله من حیث لاترونهم(67) بى آن که توضیح مفصلى در این مورد بدهد، به این نتیجه گیرى اکتفا مى کند که )بنابراین، او با ابزارهاى پنهانش بیش تر مى تواند آنها را بفریبد. و آنها (براى نجات از فریب او) به احتیاط بسیار و بیداریِ مضاعف و استمرار مراقبت نیازمندند(. (68)
قرآن در سوره احقاف تعریف مى کند که چگونه دسته اى از جنیان کلام قرآن را شنیدند و از آن تأثیر پذیرفتند، به میان قوم خود بازگشتند و آنان را به ایمان و پذیرفتن آن فراخواندند. سید قطب، موضوع اصلیِ این سوره را، همچون تمامیِ سوره هاى مکى، مسئله ایمان به وحدانیت خداوند و ایمان به وحى و رسالت معرفى مى کند. از نظر او خداوند با نقل این داستان در این سوره، این حقیقت را متذکر شده که مسئله ایمان به وحدانیت خداوند و ایمان به وحى و رسالت، تنها به عالم بشرى محدود نمى شود، بلکه مرزهاى آن را درمى نوردد و تمام هستى را دربر مى گیرد.(69)
غیر از موارد پراکنده، قرآن یک سوره را به جن اختصاص داده و از زبان خود آنها حقایقى را درباره خودشان براى بشر نقل کرده است. سید قطب در مقدمه تفسیر این سوره، به سه هدف در طرح این آیات اشاره مى کند:
اول آن که این سوره،جن را که به عالمى دیگر تعلق دارد، گواه بر حقانیت بسیارى از مسائل عقیدتى یى قرار مى دهد که مشرکان از پذیرفتن آنها سر باز مى زدند و آن را انکار مى کردند.
دوم آن که مشرکان براین باور بودند که پیامبر آن چه را درباره جن مى گوید، از خود ایشان گرفته است، اما این سوره، با حکایت این حقیقت که آنها از قرآن چیزى نمى دانستند و آن را اوّل بار از زبان پیامبر اکرم شنیدند، بطلان این باور را مى نمایاند.
سوم آن که این باور که جنیان بر زمین مسلط و به غیب آگاه هستند، خرافه اى بود که مشرکان بدان ایمانى راسخ داشتند. در این سوره، قرآن این تصور عمومى را اصلاح مى کند و قلب ها را از ترس و خضوع در برابر قدرت موهوم جن مى رهاند و روشن مى کند که آنها نه تنها به غیب دسترسى ندارند، بلکه در برابر قدرت خداوند نیز مقهور و ناتوانند.(70)
داستان حضرت سلیمان با جن نیز متکفل بیان همین حقیقت است که اگر آنها از غیب مطلع بودند، خود را از عذاب و رنج مى رهانیدند و یک سال بیهوده تن به زحمت و فعالیت نمى دادند.(71)